مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام
همین که داغ رسید عمّه را صدا کردی نشستی و وسـط خـیـمه ها دعـا کردی چـقـدر داغ که در نـیـم روز دیـدی تو چـقـدر عـمر که دائم خـدا خـدا کردی خدا نخواست که در کربلا شهید شوی به جای آن همه جا را تو کربلا کردی حـسین قـاری قـرآن روی نـیزه شد و تو خطبه خواندی و تفسیر آیه ها کردی زلال جـاری گـریه بهـانه می خـواهـد بهانه را چقدر خوب دست و پا کردی زمـان دیـدن لبـخـنـدهـای یـک نـوزاد بـنـا نـبـود به گـریـه، ولـی بـنـا کردی میان کوچه و بازار روضه خوان بودی اساس هیئت ما را خودت به پا کردی تو هم شهید همان سال شصت یک هستی که سالهـا به هـمان روز اقـتـدا کردی |